18
شهریور 95

اولین جلسه از سلسله نشست های ده گفتار معماری

آیـا اصـولا می بایست ضـوابـط معینـی بـرای طراحی نمـا درشهـرتـهران تدویـن گـردد؟

این میزگرد با حضـور آقایان ایرج کلانتری و علی کرمانیان در یک طرف و در طرف دیگر آقایان حمیدرضا خوئی و امیر فرجامی، برگـزار خواهد شد و آقای بابک شکوفی مدیریت جلسـه را به عهده خواهند داشت.
ضوابط طراحی نما؛ آری یا نه؟
گفتمان اول از سلسله نشست های 10 گفتار معماری
اولین جلسه از سلسله ‌نشست‌های ده گفتار معماری برگزار شد. در ابتدای جلسه نماینده شرکت KWC به عنوان حامی جلسات و سپس مهندس دلیر، نماینده سازمان آب و فاضلاب استان تهران، دقایقی در خصوص بحران آب صحبت کردند. 
پس از آن، بهنوش شمس، برگزارکننده جلسات، به تشریح نشست‌های ده گفتار معماری پرداخت و گفت: «در این جلسات دو گروه با دو دیدگاه مختلف بر روی موضوع واحدی که از قبل با شرکت‌کنندگان در میان گذاشته شده، گفتگو خواهند کرد. سوال مطرح شده جلسه نخست این است که: آیا اصولاً باید ضوابط معینی برای طراحی نما در شهر تهران تدوین شودد؟ اگرچه شرکت‌کنندگان معتقدند که جواب به این سوال به صورت قطعی آری یا نه نیست و بلکه جواب‌ها نسبی است اما برای شروع بحث دو گروه نسبتا مخالف و موافق درباره این سوال به مباحثه می‌پردازند.» 
او ضمن تشکر از مهمانان آنها را به مباحثه دعوت کرد. آقایان: ایرج کلانتری، امیر فرجامی، علی کرمانیان، حمیدرضا خویی اعضای پنل بودند و بابک شکوفی نیز مدیریت جلسه را بر عهده داشت.
شکوفی با ابراز امیدواری نسبت به اینکه در این جلسات مباحثه و نقد و شنیدن نظرات مخالف نقش محوری خواهد داشت، به طرح موضوع جلسه پرداخت: «موضوعی که قرار است در این جلسه در موردش مباحثه و گفتگو شود؛ یک موضوع دامنه‌دار و قدیمی در فضای حرفه‌ای معماری و شهرسازی ایران است. سال‌ها بسیاری از متخصصین و حرفه‌مندان بر اساس اینکه نماهای ساختمان‌های شهری فقط ملک خصوصی مالک آن بنا نیست و چون‌ نمای شهری هم محسوب می‌شود بخشی از حق عمومی شهروندان را تشکیل می‌دهد و به این ترتیب نباید مالکان هر بنا این امکان را داشته باشند که هر کار به زعم آنها بی‌ربطی را روی نماها انجام دهند و همیشه در مورد این وضع مشتت نماهای شهری انتقادات جدی وجود داشته است. در پاسخ به این انتقادات مدتی است که شهرداری تهران در شیوه اخذ پروانه ساخت تغییراتی داد و تصویب شدن نماهای ساختمانی را هم وارد چرخه اداری صدور پروانه‌های ساختمانی کرد و کمیته‌هایی تحت عنوان کمیته‌های نما در مناطق مختلف شهرداری تشکیل شد که اینها باید نماها را تصویب بکنند و کار از فیلتر آنها عبور کند. ضمن اینکه هنوز از طرف شهرداری ضوابط و قواعد کاملا مشخص و رسمی در این مورد تدوین و ارائه نشده و در واقع این کمیته‌های نما با ارائه یکسری نمونه‌های خوب و بد سعی می‌کنند مثال‌هایی را برای طراحان ارائه بدهند که چه مدلی خوب است و چه مدلی بد ولی به هر حال ضوابط مشخص رسمی و کتبی هنوز به صورت جزییات وجود ندارد. این جریان منتقدینی هم دارد که از دیدگاه‌های متفاوت و بنا به دلایل مختلفی مخالف یا منتقد این روند هستند. بعضی از منتقدین اساسا به طور پایه‌ای مخالف این سبک و مخالف دیکته کردن ضوابط طراحی نما در شهر تهران هستند و بعضی هم به راهکارها و شیوه‌هایی که در حال حاضر در این ایده ارائه می‌شود نقدهایی دارند و در طرف دیگر هم کسانی هستند که بر اساس مشکلاتی که سال‌ها در شهر وجود داشته و تشتت وضعیت نماهای شهری و پافشاری روی حق عمومی شهروندان در نماهای شهری، در مجموع موافق ارائه ضوابط کلی برای نماهای شهری هستند. ضمن اینکه هر دو طرف معتقدند جواب مسئله نسبی و پاسخ آری یا نه ساده و مطلق در خصوص این سوال ممکن نیست.»
ایرج کلانتری با ابراز نارضایتی از وجود چنین ضابطه‌هایی گفت: «من فکر می کنم مقدمتا لازم است که یک مفروضاتی برای محدوده و موضوع بحث قائل بشویم. اولین فرض من این است که در این اتفاق که ما الان به آن می‌پردازیم اعضای این دو پنل هر کدام نمایندگی یک گروه فکری جامعه معماری ایران هستند. آقای فرجامی و خویی دو عضوی هستند که از تکنوکراسی و نظام فنی اجرایی با دیدگاه‌های مدیریتی خود و تجربه‌های بسیار فوق العاده‌ای که دارند مدافع این هستند که از نظر کیفی می‌توان امر معماری را با یک مکانیزم های بروکراتیک کنترل کرد. من، از گروه مقابل، از موضع یک آدم حرفه‌ای- وارد این بحث می‌شوم که پیش‌فرض‌هایم این است که علی‌الاصول در طی سال‌ها تجربه برای خودم این حق را قائل هستم که نظام ترجیحی‌ام را خودم با سلیقه خودم و معیارهای زیبایی‌شناسی خودم بسازم؛ هر چیزی این آزادی و اختیار را از من سلب کنند و یا محدودم کنند، با آن مقابله می‌کنم. یک نکته دیگر که هر دو سمت این پنل باید به آن توجه داشته باشند این است که اغتشاشی که ما در معماری داریم این است که کار معماری توسط معمارها انجام نمی‌شود. ما داریم به جای اینکه کار را به اختیار معمارها بگذاریم و معمارهای با کفایت کارهای را خودشان انجام دهند از یک نقش بالا و یک موضع بالا با دستورالعمل می‌گوییم آقا شما اگر این کارها را بکنید کار خوب می‌شود و همین دستورالعملی که فکر می‌کنیم متضمن کیفیت است به دست عده‌ای ناشی می‌افتد و فاجعه‌های عجیب و غریبی را که اتفاق افتاده مشاهده می‌کنیم. بنابراین من با این مفروضات و این موضع وارد بحث می‌شوم. حالا اگه بخواهم مخالفت خودم را با این ضوابط بگویم فی‌الواقع متوسل به سند و مدرکی می‌شوم که خیلی هم زیاد هستند و خیلی جاها ما دیدیم که این ضوابط نتیجه مطلوبی نداشته است. بنابراین اجازه بدهید که فقط به دلیل تعریف خاصی که از معماری دارم بگویم که چرا اینکار صحیح نیست. به نظر من در معماری اگر شما از ابتدا بیایید روی قواعد رسم فنی نگاه کنید و بخواهید یک ایده را متبلور کنید به رسم فنی متوسل می‌شوید. در رسم فنی پلان می‌کشید، مقطع می‌کشید، نما می‌کشید، همه چیز را می‌کشید. شما که نمی‌توانید همه قضیه را به این قاعده بسپارید و بخواهید نما را با عوامل ویژه‌ای منطبق کنید. این غلط است. من اساسا فکر می کنم زبان معماری مثل زبان است، همه چیزش به هم می‌خورد و انتگراسیون خیلی جدی دارد. من وقتی طراحی می‌کنم از اول می‌دانم نمای ساختمانم چی باید باشد؛ نه اینکه بدانم اما با یک میل با یک تخیل و imagination به آن می‌رسم. طبیعتا آنچه که می‌خواهم به آن دسترسی پیدا کنم هم در ملاحظات طراحی پلان می‌بینم و هم در ملاحظات طراحی مقطع می‌بینم. مثل این است که به تناسب هر پروژه‌ای هم به مسائل متناسب خودش فکر می‌کنم. من فکر می‌کنم دوستانی که آن طرف میز در موضع بروکراتیک کارهای ما را چک می‌کنند این مسائل را با فاجعه‌ای که در فضا هست قاطی کرده‌اند. فکر می‌کنند که باید دستورالعمل‌هایی باشد که این خطاها را از بین ببرند، در صورتی که این دستورالعمل‌ها باید جایی متمرکز باشد که آدم ناشی از دانشگاه بیرون نیاید. اگر بتوانیم آن مکانیزم‌ها را به دست بیاوریم؛ خیلی راحت‌تر می‌شود بگوییم آقا شما اینطوری خط بکش شما آنطوری خط بکش. من فکر می‌کنم نوعی تخطی به حوزه کار من و تعدی به حق و حقوق کار من در نظام مدیریت شهری وجود دارد؛ داستان این است که این ضوابط جوری تنظیم می‌شود که هرکسی ترجمه خودش را دارد و بعد تازه آنجایی که ما دچار اختلاف ترجمه می‌شویم و مراجعه می‌کنیم به یک مرجعی آنها هم نفع خود را می‌بینند. در نظام مدیریت شهرهای توسعه‌یافته همه شهرداری‌ها یک بعد تجاری دارند. یعنی اگر به هر دلیلی کسی شاکی باشد یا اشکالی وجود داشته باشد یک عده می‌نشینند می‌گویند که درست است یا نیست. ما این نظامات را نداریم. با انشا کردن اینگونه دستورالعمل‌ها کاری از پیش نمی‌رود.»
در طرف دیگر پنل نوبت به امیر فرجامی رسید: «من نظر خودم را عرض می‌کنم -و ضمنا هیچ نمایندگی از شهرداری تهران ندارم، حتی انتقادهای زیادی هم به شهرداری دارم- اما به عنوان کسی که در این حرکتی شهرداری تهران پیش قدم آن شد و چند سالی است شروع شده و به خواهش آنها در جمع حرفه‌ای و دانشگاهی جمع شدند، من جزء افرادی هستم که در این جمع حضور دارم. ما با دیدگاه‌های آقای کلانتری اگر شرایط نرمال بود و همه چیز طبیعی بود کاملا موافقیم. «اگر» نرخ مهاجرت به شهرهای بزرگ و نرخ رشد جمعیت و  مصرف آب در کشور ما عادی بود، «اگر» عمر برنامه‌هایی که می‌سازیم عادی بود و مثلا شصت یا هفتاد یا صد سال عمر می‌کرد، «اگر» در طرح‌های جامع تفضیلی ما در هر دوره بارها و بارها ضوابط شهرسازی و معماری عوض نمی‌شد، «اگر» قانونا در کشور ما دستگاهی می‌بود که پاسخگوی این اغتشاش بود، «اگر» این هر قسمت طرح‌های پروژه‌ها را آدم‌های جداگانه کار نمی‌کردند، «اگر» مشاورین خوب ما به وظایف خود عمل می‌کردند و بسیاری از اگرهای دیگر.. ده‌ها سال بود که نقشه نما همراه با نما و پلان تهیه نمی‌شد و اصلا نما کار نمی‌شد و می‌گفتند نما بماند برای سال دیگر که ساختمان ساخته شد و شهرداری از سازنده نقشه‌ی نما نمی‌گرفت. جناب کلانتری اگر شرایط عادی بود و شرایط نرمال بود ما هم موافق شما بودیم اما شرایط این روزها اشتباه است که شما هم قطعا کم و بیش می‌دانید چه شرایطی حاکم است.. یک راه حل این است که بگوییم ما فعلا هیچ‌کاری انجام نمی‌دهیم و هیچ ضابطه‌ای نمی‌نویسیم و هیچ کنترلی نمی‌کنیم و هیچ دستورالعملی تعریف نمی‌کنیم و می‌پردازیم به طبیعی‌تر کردن این شرایط که یک راه حل است و طبیعتا با توجه به نرخ رشدی که وجود دارد و اتفاقاتی که در این چند ساله به اسم توسعه‌ی شتابان انجام شده و جهت را از ما گرفته و ما جهت را گم کردیم. واقعیت این است که هر روز پروانه صادر می‌شود. هر روز در شهرها کار انجام می‌شود. در چند سال گذشته شهرداری تهران پیشقدم شد. خودش احساس کرد که این گرفتاری هست با اینکه قانونا متولی این امر نیست اما درخواست داد که کاری عمومی را تعدادی اهالی فن و دانشگاه با هم انجام دهند. این ضوابط فعلا در حد نبایدهاست. یعنی انقدر نبایدهایی که نباید انجام دهیم زیاد است که فعلا گفته شده که فقط این نبایدها را کنترل شود. به بایدها نرسیدند، کمتر به آن اعتقاد دارند. در این کمیته نگاه مهندس کلانتری و دوستان این است که نمی‌شود این بایدها را اینقدر ریز تدوین کرد چرا که خلاقیت‌های طراح گرفته می‌شود، که این ضوابط در بخش نبایدهاست و متاسفانه این نبایدها به قدری زیاد است که تا چند سالی اگر این نبایدها جلوی‌شان گرفته شود تا 50 درصد کار انجام شده است. بایدهایی که در این ضوابط نوشته شده تعدادشان خیلی کم است و توضیح واضحات است اما چون همین نکات واضح هم رعایت نمی‌شود شهرداری خواست کاری کند و ما هم داریم کمک می‌کنیم.»
سپس نوبت به علی کرمانیان رسید. او از شنیدن نظرات مختلف ابراز خرسندی کرد و گفت: «من فکر می‌کنم با توجه به این بحث‌ها مهندس فرجامی هم از اساس موافق ما هستند. اما سوال این است که اصولا باید ضوابط مشخصی برای طراحی نما تدوین بشود و به معمار داده شود؟ در وضعیت ایده‌آل شما هم موافق نیستید. در وضعیت ایده‌آل معمار باید مخیر باشد؛ به قول مهندس کلانتری معمار با کفایت باید بتواند خلاقیت‌های خود را در پروسه طراحی به انجام برساند و کارش را انجام دهد. من می‌خواهم بگویم که نه تنها در این وضعیت، که وضعیتی است که از درون خود آموزش معماری شکل گرفته و بیرون می‌آید –که البته خود وضعیت آموزش معماری ما شرایط ایده‌آل ندارد، یعنی آن چیزی که به دانشجوی معماری آموزش داده می‌شود او را به عنوان یک معمار با کفایت تربیت نمی‌کند اما فرض کنیم که این ایده‌آل وجود داشت و همه معمارها با کفایت بودند- همه ما موافقیم که اگر شرایط ایده‌آل بود نباید ضوابط مشخصی برای نما تدوین بشود. پس راه حل چیست؟ راهش همان چیزی است که به قول مهندس کلانتری در جهان پیشرفته اتفاق می‌افتد. یعنی معمار پروژه خودش را به طور کامل طراحی می‌کند، باید به نظر یک کمیسیونی برسد که خود آنها باید شاخصه کفایت را در شهرداری‌ها داشته باشند و آنها نظر دهند و با گفتگوی با آنها معمار کار خودش را انجام دهد. اما ما در این وضعیت اضطراری یک سری کمیسیون‌ درست کردیم که فعلا دارند روی نماها اعمال نظر می‌کنند. به نظر من این کمیسیون‌ها هم نمی‌توانند هیچ قوانینی را حتی برای معماران بی‌کفایت اعمال کنند بلکه باید با آنها به گفتگو بنشینند تا با هم به نتیجه واحدی برسند. وجود قوانین چیز صحیحی نیست. نتیجه این قوانین، چه در شرایط ایده‌آل و چه در شرایط اضطراری، کمکی به بهبود شرایط نمی‌کند.»
در ادامه جلسه نوبت به حمیدرضا خویی رسید. او نبود شرایط ایده‌آل را صرفا مختص کشور ما ندانست و گفت: «شرایط ایده‌آل هیچ کجا وجود ندارد. حالا اگر در کشور ما وضع خیلی وخیم است، اما جاهای دیگر هم بی‌مشکل نیستند. بنابراین ما وقتی ما به خیلی از کشورهای که وضعیت‌شان بهتر از ماست نگاه کنیم می‌بینیم که نوعی ضوابط نوشته شده و اعمال می‌شود. من از جهتی موافق و از جهتی مخالف این امرم. در آخرین جلسه‌ای که ما داشتیم بحث این بود که بهتر است آدم‌های حرفه‌ای هم در این کمیته‌ها باشند. به نظر من نما یک مقدمه است و درست آن است که باید به همه پروژه به صورت یک package نگاه شود از جمله نما. من به یک چیزی معتقدم که نباید نه برای نما و نه برای قسمت‌ها دیگر قانون تدوین کرد. البته ما می‌توانیم ضوابط فنی داشته باشیم چون علمی هستند. بحث ما در حوزه زیبایی‌شناسی ست و در حوزه زیبایی‌شناسی است که ما علی‌القاعده می‌پرسیم که چگونه می‌توانیم ضابطه و معیار تهیه کنیم. من در حوزه نقد معماری در دانشگاه بسیار کار کردم. خلاصه نظر من این است که هیچ ضابطه و معیاری را نمی‌توان از بیرون آورد و هر اثر معماری باید با خود اثر مورد سنجش قرار گیرد و تحلیل گردد. محک ما ادعای خود اثر است. بنابراین من موافقم و فکر می‌کنم همه ما در یک گروه قرار می‌گیریم. اما ما در کمیته نما 99.9 درصد پروژه‌هایی که با آن رو به رو هستیم نماهایی هست که توسط طراحان متوسط هم کشیده نشده و با یک آشفتگی و اغتشاش عجیب و غریبی مواجهیم. در اینجا چطوری می‌توانیم وضعیت را متعادل کنیم؟ وقتی به جاهای دیگر نگاه می‌کنیم یک سری ضوابط نوشته شده است. ما در شهر با ساختمان‌هایی مواجه هستیم که مدام خط بام‌شان بالا پایین می‌رود. حالا کاری نداریم که هر نما ساز خودش را می‌زند. ما می‌توانیم با ضوابط حداقلی اجازه ندهیم اغتشاشات بیشتر شود. تا به قولی از طراحان بخواهیم یک پرده پایین‌تر بخوانند. و داوران باید به طراحان اجازه دهند اگر طرحی خوبی بود آن قواعد را بشکند چون همیشه در خلاقیت می‌توان قواعد را شکاند و در معماری هیچ قاعده‌ای وجود ندارد.»
کلانتری در مورد وجود کمیسیون‌هایی برای بررسی نمای ساختمان گفت: «مشکلی که به نظر من وجود دارد این است که با وجود اینکه همه به وجود اغتشاش اذعان داریم اما در مورد راه حل رو به رو شدن با بحران، تفاوت نظر داریم. همه ما اهل منطقیم. ما به دلیل ضابطه‌مند کردن، قانون‌های نظام مهندسی را ایجاد کردیم که این فاجعه را به بار آوردیم. اصلا این بحرانی که شما می‌گویید معلول ‌آن است. یک آدمی که کارمند دولت است و کار حرفه‌ای نکرده وارد بیزنس می‌شود و برگه می‌فروشد. شما دیواری کوتاه‌تر از معمار پیدا نکردید. فکر می‌کنید معمار کسی است که نمی‌فهمد باید به او گفت چه بکند یا چه نکند. امروزه با وجود این ضابطه‌های 60 درصد که اگر نبود این فاجعه‌ها اتفاق نمی‌افتاد، یک نمای جنوبی می‌ماند که هر کسی باید کار خودش را بکند.»
در انتهای جلسه علی کرمانیان از مهندس فرجامی درخواست کرد تا با شهرداری صحبت کنند تا این جلسات به صورت میزگرد برگزار شود تا تعدادی بیش از چهار نفر بتوانند در این بحث شرکت کنند تا بتوانیم به دنبال راهکاری برای ارائه باشیم.