ششمین جلسه نشست‌های ده گفتار معماری

ششمین جلسه از سلسله نشست‌های ده گفتار معماری را با موضوع فرآیند انسان‌محور و فرآیند ماشین‌محور با حضور جمعی از معماران برگزار شد.

در این جلسه ابتدا برگزارکننده جلسات خانم بهنوش شمس، از نماینده‌ی شرکت K.W.C، حامی مالی جلسات دعوت کرد تا درباره این شرکت و محصولاتش صحبت کند.
مهندس اسدی، نماینده شرکت K.W.C به معرفی شرکت شیرهای ساختمانی و صنعتی ایران پرداخت وگفت: «این شرکت پانزده سال است که فعالیت دارد. عمده تولید شیرآلات، شیرآلات اهرمی هستند. شیرآلات اهرمی تا حدود سی درصد مصرف را کاهش می‌دهند. تمام تولید یک شیر در کشور تولید می‌شود و تحت لیسانس K.W.C سوییس است. یکی از کارهایی که شرکت می‌کند این است که درصد عناصر مضر در بدنه شیرآلات که عمده‌اش سرب و آرسنیک است را در بدنه شیرآلات در پایین‌ترین مقدار ممکن نگه می‌دارد. استاندارد ایران 2.5 درصد سرب را مجاز دانسته ولی استانداردی که ما داریم استاندارد 817AN اروپاست. ما خودمان ثابت کردیم که سرب از شیرآلات وارد آب آشامیدنی می‌شود. تصمیم شرکت این است که سال آینده شیرآلاتی تولید کند که اصلا سرب نداشته باشد.»
سپس خانم شمس از مهندس دلیر، روابط عمومی شرکت آب و فاضلاب استان تهران دعوت کرد تا مطابق معمولِ این سلسله نشست‌ها دقایقی را به بررسی بحران آب کشورمان بپردازند.

مهندس دلیر به طرح آبرسانی اضطراری کلانشهر تهران در بحران آب پرداخت و گفت: «همان‌طور که در جریانید شرکت آب و فاضلاب یکی از وظایفش اطلاع‌رسانی است. بحران آب در کشور بسیار جدی است. ما در سمیناری در دانشگاه شریف یکی از اساتید می‌گفتند تا کمتر از ده سال آینده جنگ بر سر بحران آب بین استان‌ها به مرحله عینی خواهد رسید. الان در مرحله‌ای است که خیلی نمود ندارد ولی این اتفاق خواهد افتاد. راجع به بحران آب در تهران که باعث مشکلات قطع آب، کم آبی و بحران می‌شود و طرح‌هایی که شرکت آب و فاضلاب برای این موضوع دارد، صحبت خواهم کرد. می‌گویند که در بحران خواسته زیاد است و داشته کم و تعریف بحران این است که هر وقت تعادل بین داشته‌ها و خواسته‌ها به هم بخورد این نامتعادلی بحران را ایجاد خواهد کرد. شناسنامه‌ی پروژه مکان‌یابی طراحی و ساخت یک مخزن اضطراری در شهر تهران است که منطقه‌ی چهار آب و فاضلاب تهران در ضلع جنوب پارک شهر این پروژه را مورد بررسی قرار داد و در مرحله‌ی تصویب و اجراست. تهران در اولین زمانی که ایجاد شد یک دهکده بود، به مرور بزرگتر شد، ابعادش گسترش یافت، گسل‌هایی در شمال و غرب و جنوب تهران وجود داشت که با گسترش تهران، رفت روی این گسل‌ها. اتفاقا بافت جدید روی گسل‌ها بنا شده. این مطالعات توسط جایکا انجام شد. دیدند ما از دو مسیر شرق و غرب تهران خط انتقال آب داریم به تهران. تحقیقات نشان می‌دهد اگر گسل فعال شود خطوط انتقال اصلی آب آسیب خواهند دید. و این گسل‌هایی هستند که سمت سد لتیان در غرب تهران هستند. اگر زلزله‌ای رخ بدهد تمام نقاط اصلی انتقال آب دچار آسیب جدی خواهند شد.
اگر ما بخواهیم به آبرسانی اضطراری فکر کنیم مصرف آب در تهران هنگام زلزله از 150 لیتر استاندارد به 3 لیتر در سه روز اول و بیست لیتر در یک هفته اول و صد لیتر در هفته‌های بعدی تغییر خواهد کرد. تمام تلاش تهران این است که در بحران آب بتواند 3 لیتر آب برای مصرف‌کننده تامین کند و فقط برای آشامیدن. این مخزن ها قبلا در ژاپن استفاده شده. چون زلزلهخیز هست. باید در نظر داشت در زمان بحران همه چیز از بهره‌برداری خارج هست. در تهران برای تامین سه لیتر آب برای سه روز اول تامین کنند نیاز به چهارصد تا از این مخازن هست که در محل‌های در دسترس مثل پارک‌ها نصب و احداث شوند.
در تجربه ساختمان پلاسکو شرکت آب و فاضلاب ده روز تلاش کرد که برای آواربرداری کمک کند. آوار یک ساختمان کل مدیریت بحران شهر تهران را به مدت ده روز درگیر کرد. متخصصین زلزله می‌گویند اگر در تهران زلزله‌ای به بزرگی 5 ریشتر رخ بدهد بهره‌برداری از سامانه‌های اضطرار و شریان‌های حیاتی مثل آب و گاز و برق واقعا به سمت فاجعه خواهد رفت.
شرکت آب و فاضلاب متولی این است که پروژه مخازن آب اضطراری را برای سه روز اول را پیگیری می‌کند. این پروژه قرار بود با حمایت مدیریت بحران شهر تهران مدیریت شود. اما ما متاسفانه همیشه فکر می‌کنیم آن اتفاق بزرگ دور است و نمی افتد. در نظر بگیرید در هنگام بحران نیاز به آب شرب و بهداشتی ضروری‌ترین نیاز شهر تهران خواهد بود. هنگام زلزله شیرهای منازل کار نخواهد کرد. آلودگی آب را خواهیم داشت. اجرای این پروژه بسیار ضروری است. شرکت آب و فاضلاب تهران با مدیریت بحران شهر تهران در تلاش است که چهارصد تا از این مخازن بسازد. فعلا فقط در منطقه یک ساخته شده. اما هزینه هر کدام از این مخازن 400 تا 800 میلیون تومان است و شرکت آب و فاضلاب توان این را ندارد که بتواند تمام این‌ها را بسازد. خواهش من این است که به موضوعات بحران آب بپردازید. این پروژه را تبلیغ کنید که در تهران اجرا شود.»
پس از این صحبت کوتاه نوبت به حبیبه مجدآبادی (معمار) رسید که گردانندگی جلسه را بر عهده داشت.
مجدآبادی به نقش دوگانه خود در این جلسه پرداخت و گفت: «امروز من ناچارم در دو نقش ظاهر شوم. یکی پرسشگر در مورد پروژه‌های انسان‌محور و ماشین‌محور. موضوع بحث امروز از سردبیری شماره 97 معمار شروع شد و مهندس کرمانیان لطف داشتند و دعوت کردند از من و ممنونم. در آن شماره ما دو دیدگاه رایج در معماری معاصر دنیا، یعنی دو موضوع مختلفی که نسبت به موضوع طراحی وجود دارد، مطرح کردیم. یکی موضع معمارانی که از روش‌های کشف و شهودی استفاده می‌کنند و معمارانی که فرآیند طراحی را از دیدگاه پدیدارشناختی می‌بینند و دومی موضع معمارانی که به روش‌های سیستماتیک فکری اعتقاد دارند و از الگوریتم‌های دیجیتال استفاده می‌کنند. در آن شماره سوالاتی مطرح شد که ما اولا تعریف‌مان از فرآیند طراحی چه هست؟ و بعد اینکه در مسئله طراحی، فرآیند مهمتر است یا محصول؟ تا چه حد قابل آموزش است؟ آیا این فرآیند فعالیت گروهی است یا فردی؟ و نقش مولف در فرآیند طراحی چیست؟ و اینکه نقش هنری معماری در فرآیندهای دیجیتال چه نقشی دارد؟ البته مجله در دسترس همه هست و همه می‌توانند مطالعه کنند. من امروز می‌خواهم مسئله را با موضوعی خارج از دیسیپلین معماری شروع کنم.»
وی با نشان دادن اسلایدهای مختلف موضوع مواجهه با ماشین را از ابعاد مختلف بررسی کرد: «یک اتاق فکر جنگ را تصور کنید. فضایی برای کنترل جنگ. فشار داده شدن هر دکمه منجر به از بین رفتن انسان‌های بسیاری خواهد شد. این افراد زندگی معمولی دارند و اگر قربانیان را ببینند راحت دکمه را فشار نخواهند داد. در یک جنگ تن به تن تصمیم انسانی مهم است اما در جنگ‌های بزرگ که با فشار دادن یک دکمه هزاران انسان می‌میرند فرند تصمیم‌گیرنده با حس خاصی مواجه نیست. وقتی میان مغز انسان و محصولی که تولید می‌کند یک پروگرم به عنوان واسطه قرار می‌گیرد. ارتباط مغز، ارتباط انسانی با محصولی که تولید میکند، ضعیف می‌شود. این آدم‌ها یک تعدادی کلید را در طول روز فشار می‌دهند بدون اینکه محصول کارشان را لمس کنند. محصول این اتاق جنگ است. مسئله امروز جهان که هنوز حل نشده و هر روز در جهان بدتر می‌شود. ولی چیزی که مسئله را شیک و طبیعی جلوه می‌دهد آن صفر و یک‌هایی است که بین آن آدم‌ها و محصول‌شان واقع می‌شود. وقتی آدمها از ابزاری استفاده می‌کنند که از قبل توسط آدم‌های دیگر پروگرم شده در واقع آن افراد روی محصول کار شما سهیم شده‌اند. یعنی شخص سوم وارد رابطه مغز و محصول می‌شود. یا در سالن‌های بورس. اینها با اعداد و ارقام و شاخص ها سر و کار دارند. اینها در تصمیم‌هایی که می‌گیرند پارامترهای انسانی دخیل نیست. ممکن است در اثر بالا و پایین شدن شاخص‌ها بسیاری از کارخانه‌های مفید محیط زیستی از بین بروند اما کارخانه‌های اسلحه‌سازی رشد کنند. کارگران بسیاری بیکار شوند. در صورتی که اگر کارکنان بورس مستقیما در یک کارخانه کار می‌کردند و با کارگران رو در رو می‌شدند ممکن بود به راحتی نخواهند به ضرر آن کارخانه اقدام کنند.
انسان دو میلیون و خورده‌ای سال یا حتی بیشتر است که از ابزار استفاده می‌کند. تا قبل از دوران صنعتی شدن این ابزارها توسعه‌ی دست هستند. یعنی این ابزارها به کمک دست می‌آیند. ارتباط مستقیم بین مغز و دست همچنان وجود دارد. اطلاعاتی از مغز به دست و از دست به محصول منتقل می‌شود. آن اتفاقی که در استفاده انسان از ابزار می‌افتد تا قبل از انقلاب صنعتی، کسی بهترین صنعتگر است که بهترین همکاری را بین چشم و مغز و دستش برقرار می‌کند. و محصول این صنعتگر منحصر به فرد و تکرار نشدنی است. از قرن هفدهم و هجدهم که ماشین وارد زندگی می‌شود ارزش‌ها برای مدت کوتاهی جا به جا می‌شوند. یونیک بودن و منحصر به فرد بودن جایش را با تولید انبوه و تکراری بودن عوض می‌کند. ماشین‌ها ابتدا برای افزایش دقت و کارایی ساخته شدند و تولید انبوه کنند. اما امروز می‌بینم که باارزش‌ترین ساعت‌ها دقیق‌ترین ساعت‌ها نیستند.
وقتی بخشی از مغز جدا می‌شود و در پروسسور کامپیوتر روند ادامه پیدا می‌کند و تبدیل به محصول می‌شود، چه اتفاقی می افتد؟ البته در تمام دوران‌ها محدودیت ابزارها در شکل دادن به محصول نهایی موثر بودند. در معماری قدیم ایران هم از پرگار و گونیا استفاده می‌کردند و این در شکل معماری ما، طاق و قوس و اینها موثر بوده.
کامپیوتر تا وقتی در طراحی به عنوان ابزار طراحی استفاده می‌شد می‌توانست هنوز به عنوان توسعه‌ی دست محسوب شود. اما نکته‌ای که الان می‌خواهیم در موردش صحبت کنیم از زمانی است که نقش کامپیوترها فراتر از طراحی رفته و الگوریتم‌ها وارد فرآیند طراحی شده‌اند.
نکته‌ای که می‌خواهم بگویم وقتی ما از الگوریتم استفاده می‌کنیم، شخص سومی که آن الگوریتم را طراحی کرده یک کلیشه‌ای را در اختیار ما می گذارد که ما هنگام استفاده ناچار وارد آن کلیشه می‌شویم و خارج از آن نمی‌توانیم فکر کنیم. یکی از سوال‌ها امروز این است که آیا ما می‌توانیم همزمان که از الگوریتم در طراحی استفاده می‌کنیم در خارج از کلیشه آن هم طراحی کنیم یا نه؟ محصولی که از این الگوریتم‌ها به دست می‌آید، محصول فرمال شباهت‌های شکلی بسیاری دارند. نظرات مخالف موافق در این زمینه وجود دارد. لوکوربوزیه فرآیند طراحی را پنج مرحله می‌داند: نگاه کردن، مشاهده کردن، دیدن، تصور کردن و خلق کردن. در این پروسه تصور کردن اتفاق می‌افتد و بعد خلق کردن. امروزه می‌بینیم در نرم‌افزارهای الگوریتیمک ابتدا یک چیزی خلق می‌شود و سپس به تصور ما درمی‌آید. اکثر فرم‌ها قبل از خلق به تصور معمار درنیامده‌اند. بنابراین جای مرحله چهارم و پنجم اینجا عوض شده. نکته‌ی دیگر اینکه کامپیوتر واریاسیون را به ما پیشنهاد می‌دهد. و تکرار را به ما توصیه می‌کند و تنوع می‌دهد. به قول آیزنمن: مشکل معماری دیجیتال این است که به ما گزینه‌های خیلی زیادی می‌دهد.
مسئله‌ی دیگر این که طراحی معماری از فرآیند پارامترهای زیادی به وجود می‌آید. اما مغز ما چون پیچیده است می‌تواند آنها را در نظر بگیرد. این پارامترها کمی و کیفی هستند. پارامترهای کمی قابلیت تبدیل به عدد و رقم را دارند. مسائلی مثل بودجه، اقلیم، مصالح این‌ها رامی‌شود تبدیل به عدد و رقم و الگوریتم کرد. اما بسیاری از پارامترها که پارامترهای انسانی هستند مثل مسائل فرهنگی، روانشناسی، حتی روانشناسی خود کارفرما... سوال بعدی که می‌شود در جلسه به آن پرداخت که این پارامترهای کیفی را چطور می‌شود وارد الگوریتم‌های طراحی در فرآیندهای ماشین‌محور کرد؟ من به طور کلی فکر می‌کنم الگوریتم‌ها پارامترهای معماری را تقلیل می‌دهند به پارامترهای کمی که قابلیت تبدیل شدن به اعداد و ارقام را دارند.
فکر می‌کنم چیزی که امروز دنیا به آن نیاز مبرم دارد هنر است. و یک سوال اساسی که می‌شود مطرح کرد این است: آیا فکر می‌کنند آینده‌ی معماری دنیا با همین سرعت به سمت ماشینی شدن و استفاده حداکثری در تکنولوژی می‌رود؟ و اگر دنیا به این سمت می‌رود آیا راه حل معماری ایران و پیشرفت معماری ایران در همین مسیر مشابه قرار دارد یا خیر؟»
مهندس مجدآبادی سپس با بیان اینکه دلیل دعوت از اعضای پنل تفاوت دیدگاه چهار دفتر متفاوت معماری است گفت: «امروز می‌خواهیم از خلال این گفتگو راجع به تفاوت‌ها و تمایزهای خط فکری که این افراد با هم دارند را شناسایی کنیم. ما در دفترهای‌مان به صورت مستقل بعید است بتوانیم نتیجه کارمان را به شکل یک جریان فکری بزرگتری دربیاوریم و این گفتگوها کمک می‌کند تمایزها و جریان‌ها را بشناسیم.»
نخست مهندس هومن بالازاده در حین پخش یک فیلم به ایراد سخنانش پرداخت و گفت: «امروز می‌خواهم مقدمه‌ای راجع به این بحث بگویم. این بحثی که مطرح شد در عین پیچیدگی از دید من می‌تواند تبدیل به یک ساختار یا سیستم شود. می‌خواهم راجع به تفاوتی که در موضوع انسان و ماشین دارد صحبت بکنم و اینکه انسان در این فرآیند چطور می‌تواند تاثیرگذار باشد؟ ما هیچوقت نمی‌توانیم انسان را خارج از کانتکستش ببینیم به دلیل اینکه از طریق دانش‌های مختلف می‌تواند لایه‌های مختلفی که از نظر فکری وجود دارد را از طریق ژنتیک ته‌نشین بکند و نهایتا برسد به انتخاب ابزاری که برای آن وجود دارد و در دسترس هست. ابزار را نمی‌توانیم از کانتکستش جدا ببینیم و از جغرافیا جدا ببینیم به دلیل آن منابعی که وجود دارد. در حال حاضر می‌بینیم به دلیل خطاهایی که در شهرها انجام دادیم به کمبود منابع دچار شدیم.
اگر بخواهیم تعریفی از ماشین بکنیم روشی خواهد بود در مصرف انرژی که به گونه‌ای عملکردش و رفتارش را در مسیر یک فعالیتی نمایش بدهد. و همواره انسان در این جهت تلاش کرده که توانایی‌هایش را از طریق انتخاب‌های ابزاری بالا ببرد و بتواند از انرژی‌هایی که در دسترسش است به خوبی استفاده کند. این موضوع ابزار روش‌هایی هست برای آنالیز، تولید و ساخت و ساز. و ما همواره اگر روش‌هایی را برای آنالایز و ساخت فراهم می‌آوریم برای بالا بردن توانایی‌های‌مان است. در زمان‌های مختلف ابزارها معانی مختلفی داشتند و ما نمی‌توانستیم خارج از زمان راجع به ابزار فکر کنیم. و اگر ببینیم چطور می‌توانیم این ابزارها را به کار ببریم نهایتا می‌توانیم به آن رشد دانش در هر منطقه دست پیدا کنیم. در به کارگیری ابزار موضوع جغرافیا اهمیت دارد و اینکه ما چطور بتوانیم موضوع زندگی را در آنها جاری بکنیم و ابزار را به صرف ابزار نبینیم و با شرایطی که وجود دارد منطبق‌شان کنیم. اگر بخواهیم تحلیلی بکنیم در موضوع ابزار پارامترهای زیادی در طراحی ابزار مهم هستند و باید دید ابزارها را با چه استراتژی و روشی می‌توانیم به کار بگیریم که به نسبت آن شرایط می‌تواند مفید باشد. در موضوع معماری اگر بخواهیم به پروسه‌ای فکر کنیم نمی توانیم فارغ از تئوری خود معماری بهش برسیم. اول باید به تعریف معماری شکل بدهیم تا بتوانیم به نسبتش به ابزارها شکل دهیم. ما معمولا در دفاترمان یک سری سوالات مطرح می‌کنیم که برگرفته از سوالات معماری‌مان است. و از سوالاتی که مطرح می‌کنیم اینکه چطور می‌خواهیم به جواب‌ها برسیم و جواب‌ها چطور مربوطند به ابزارهایی که مورد استفاده قرار می‌گیرد؟
باید دید طرح مسئله چه موضوعی را می‌خواهد حل کند و چطور می‌خواهیم به نسبت آن ابزارهای‌مان را تعریف بکنیم؟ ما نهایتا باید به موضوع رشد سطح کیفی انسان‌ها فکر کنیم و اگر قاعده‌ای می‌سازیم آن قاعده باید به نفع خود انسان‌ها باشد که ما در فضای شهری‌مان خیلی وقت‌ها این مسئله را فراموش می‌کنیم. ابزارها مختلف‌ هستند و معمارها و طراحان بر اساس تعاریفی که از معماری‌شان می‌کنند بر اساس نیازهای‌شان انتخاب می‌کنند از کدام راه حل مسئله استفاده ‌کنند تا به خواسته‌شان که حل مسئله است برسند.
همه معمارها تلاش می‌کنند بر اساس اهداف‌شان ابزارشان را شکل دهند. ما در دفترمان یک موضوع را دنبال کردیم که چطور می‌تواند ارتباط با شهر تبدیل شود به یک سناریویی از طریق روش‌های مختلف معماری و از طریق تحلیل‌ها ما نهایتا در هر پروژه‌ای تصمیم گرفتیم که چه نوع سناریویی را دنبال کنیم و این سناریو هیچوقت خطی نیست و یک سناریویی است که نمی‌تواند فقط توسط آنالیزهای کامپیوتری انجام شود. و همواره ما تصمیم می‌گیریم در هر جا که کدام روش جواب مناسبی خواهد بود به آن زمینه. من به شخصه اعتقاد دارم معماری باید پاسخ زمینه‌ی خودش باشد.»

* پایان بخش اول گزارش جلسه
بخش دوم به زودی بارگذاری خواهد شد